انتظار یار

بایگانی
پیوندها
آخرین نظرات
  • ۱۶ خرداد ۹۴، ۱۹:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    خدا را شکر
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۸۸، ۰۲:۵۴ ب.ظ

شهات حضرت زینب

   شهادت  حضرت زینب را به محضر اما م عصر تسلیت می گوییمشهدت حضرت زینب تسلیت باد

آیه صبر /وفات حضرت زینب علیهاالسلام

شکیباتر از ایوب

اگر چه حضرت ایوب علیه‏السلام برای صبرش شهره آفاق شده است و بلاهایی که به او رسید بسیار سنگین بود، ولی این سختی‏ها سرانجامی داشت و بیشتر زندگی او

با خوبی و خوشی سپری شد. بردبارتر از ایوب، کسی است که از خردسالی تا پیری، زندگی‏اش با اندوه عجین شده است. او «مادر مصیبت‏ها» زینب کبراست. در کودکی

شاهد ستم‏هایی بود که به پدر و مادرش روا می‏شد. پس از آن هم پرستار فرق تا ابرو شکافته پدر گردید. جگر پاره پاره برادرش امام حسن مجتبی علیه‏السلام را با

اشک چشم می‏شست و در غم‏بارترین تراژدی تاریخ، یعنی جریان کربلا، بار مصیبت‏های سنگینی را به دوش کشید و این درحالی است که «جز زیبایی چیزی ندید».

صبر زینب علیهاالسلام در عاشورا

زینب علیهاالسلام ، کوه بردباری است. صبر هم شرمنده اوست که نمی‏تواند عظمت کار زینب را بیان کند. وقتی در صحنه کربلا نظر می‏کنیم و برگ برگ خونین عاشورا را ورق می‏زنیم، شاخه‏های درخت

 تنومند صبر زینب علیهاالسلام را در صفحه صفحه این روز هولناک می‏بینیم. زینب علیهاالسلام در عاشورا نه تنها بی‏صبری نمی‏کند، بلکه امام حسین علیه‏السلام را در مصیبت‏ها دلداری می‏دهد. زمانی

 که از سنگینی داغ علی‏اکبر توان حرکت از پاهای مبارک امام حسین علیه‏السلام گرفته می‏شود، زینب علیهاالسلام خود را به میدان می‏رساند و روی جسم علی اکبر می‏اندازد و از اندوه برادر می‏کاهد. صبر

زینب علیهاالسلام در وداع گل می‏کند، آنجا که کهنه پیراهنی را برای برادر می‏آورد و می‏داند که پوشیدن این پیراهن برای چیست.

بخشی از سخنرانی‏های زینب کبرا علیهاالسلام در شام چنین است: «ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و خاندانش... ای یزید! آیا اینک که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ

 کرده‏ای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیاری کشانده‏ای، گمان می‏کنی ما نزد خدا خوار و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟! اندکی آهسته‏تر و آرام‏تر! ای پسر آزادشدگان [به دست پیامبر!] آیا

 این انصاف است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی، ولی دختران رسول خدا را به صورت اسیران به این سو و آن سو بکشانی؟... آری، چگونه می‏توان امید عاطفه و دلسوزی داشت از کسی که

 جگر پاکان را بجود و از دهان بیرون افکند و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده باشد؟... تو از این غافله هستی. تو نیز به زودی می‏میری و آرزو می‏کنی ای کاش دستت خشک شده بود، زبانت لال

گشته بود و آنچه را گفتی نمی‏گفتی و آنچه کردی را انجام نمی‏دادی. بارخدایا! داد ما را از اینان بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر».

به امید ظهور مهربونترین فرد عالم....

با تشکر از پایگاه حوزه     http://www.hawzah.net

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۴/۱۶
محمد جواد ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی