يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۸۹، ۰۲:۲۶ ق.ظ
دیوار شیشه ایی
باید بعضی از باورهایمان که موجب می شود در معنویت پیشرفت
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با دیواری شیشه ای
نکنیم تجدید نظر کنیم.
بعضی از این اعتقادات وباورها ما را به دره هلاکت می سپارند.
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با دیواری شیشه ای
دو قسمت کرد . در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچکی
که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ بود .
ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی داد...
ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی داد...
او برای خوردن ماهی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد ، اما هر بار به دیواری نامرئی
می خورد . همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقش جدا میکرد .
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد . او باور کرده بود که رفتن
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد . او باور کرده بود که رفتن
به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیر ممکن است .
دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد ؛ اما ماهی بزرگ هرگز به
دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد ؛ اما ماهی بزرگ هرگز به
ماهی کوچک حمله نکرد . او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت و از گرسنگی مرد .
میدانید چرا ؟
آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت ، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه ای ساخته بود
آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت ، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه ای ساخته بود
یک دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود ؛ آن دیوار باور خودش بود .
باورش به محدودیت . باورش به وجود دیوار . باورش به ناتوانی ... .
به امید ظهور
۸۹/۰۸/۲۳