شهادت حضرت زینب را به محضر اما م عصر تسلیت می گوییم
آیه صبر /وفات حضرت زینب علیهاالسلام
شکیباتر از ایوب
اگر چه حضرت ایوب علیهالسلام برای صبرش شهره آفاق شده است و بلاهایی که به او رسید بسیار سنگین بود، ولی این سختیها سرانجامی داشت و بیشتر زندگی او
با خوبی و خوشی سپری شد. بردبارتر از ایوب، کسی است که از خردسالی تا پیری، زندگیاش با اندوه عجین شده است. او «مادر مصیبتها» زینب کبراست. در کودکی
شاهد ستمهایی بود که به پدر و مادرش روا میشد. پس از آن هم پرستار فرق تا ابرو شکافته پدر گردید. جگر پاره پاره برادرش امام حسن مجتبی علیهالسلام را با
اشک چشم میشست و در غمبارترین تراژدی تاریخ، یعنی جریان کربلا، بار مصیبتهای سنگینی را به دوش کشید و این درحالی است که «جز زیبایی چیزی ندید».
|
صبر زینب علیهاالسلام در عاشورا
زینب علیهاالسلام ، کوه بردباری است. صبر هم شرمنده اوست که نمیتواند عظمت کار زینب را بیان کند. وقتی در صحنه کربلا نظر میکنیم و برگ برگ خونین عاشورا را ورق میزنیم، شاخههای درخت
تنومند صبر زینب علیهاالسلام را در صفحه صفحه این روز هولناک میبینیم. زینب علیهاالسلام در عاشورا نه تنها بیصبری نمیکند، بلکه امام حسین علیهالسلام را در مصیبتها دلداری میدهد. زمانی
که از سنگینی داغ علیاکبر توان حرکت از پاهای مبارک امام حسین علیهالسلام گرفته میشود، زینب علیهاالسلام خود را به میدان میرساند و روی جسم علی اکبر میاندازد و از اندوه برادر میکاهد. صبر
زینب علیهاالسلام در وداع گل میکند، آنجا که کهنه پیراهنی را برای برادر میآورد و میداند که پوشیدن این پیراهن برای چیست.
بخشی از سخنرانیهای زینب کبرا علیهاالسلام در شام چنین است: «ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و خاندانش... ای یزید! آیا اینک که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ
کردهای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیاری کشاندهای، گمان میکنی ما نزد خدا خوار و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟! اندکی آهستهتر و آرامتر! ای پسر آزادشدگان [به دست پیامبر!] آیا
این انصاف است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی، ولی دختران رسول خدا را به صورت اسیران به این سو و آن سو بکشانی؟... آری، چگونه میتوان امید عاطفه و دلسوزی داشت از کسی که
جگر پاکان را بجود و از دهان بیرون افکند و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده باشد؟... تو از این غافله هستی. تو نیز به زودی میمیری و آرزو میکنی ای کاش دستت خشک شده بود، زبانت لال
گشته بود و آنچه را گفتی نمیگفتی و آنچه کردی را انجام نمیدادی. بارخدایا! داد ما را از اینان بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر».
به امید ظهور مهربونترین فرد عالم....
با تشکر از پایگاه حوزه http://www.hawzah.net